هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

هیربد جونییییییییی

هیربد جونم شما خیلی شیطون شدی همش دوست داری باهات بازی کنیم منم که درس ومشق ندارم همش باشما بازی میکنم یه خرس قهوه ای بزرگ داری که خیلی دوستش داری دیروز گذاشتمش روت کلی باهاش حال کردی بعضی وقتاهم میذارمت تو گهوارت با عروسک پولیشی هات بازی میکنی تازگی ها میری جای خونه باربی های من موهای باربی هامو یا میخوری یا میکشی کلا هر چیزی مثل مو شلنگ سیم وکش رو دوست داری یا میری رو میز های خونه هرچی روش هست رو میندازی پایین خلاصه کلی شیطون شدی                 اینم عکس های شما  اینجا داری با خرسی کشتی میگیری خرسی رو با پاهات بردی هوا  ودر مبارزه با خرسی شما برنده ش...
20 مرداد 1392

واکسن پایان شش ماهگی

وای گلم روز پنجشنبه بیستم تیر بایک روز تاخیر مامانی و بابایی شمارو برای واکسنت بردن مرکز بهداشت . روز خوبی نبود.ولی شما ماشاا.... خیلی پسر خوبی بودی با این که هم درد داشتی و هم تب ولی فقط ناله میکردی وگاهی هم گریه می کردی . قد و وزنت هم خیلی عالی بود "ماشاا...."  . راستی خاله نغمه هم اولین افطاری دعوتمون کردن که ما به خاطر کسالت شما نرفتیم ترجیح دادیم تو خونه بمونیم تاشما بهتر استراحت کنی .  خلاصه هرچی بود به خیرگذشت.یه عالمه دوستت دارم عشق کوچولوی من   ...
20 مرداد 1392

ورودبه هفتمین ماه تولدت مبارک

      عزیز دلم هفتمبن ماه تولدت مبارک انشاا...تولد120سالگیتو بسلامتی جشن بگیریم.   الان دیگه ازغذاهایی که مامانی بهت میده مثل حریره بادام و فرنی و کته با آب گوشت و سیب زمینی خیلی استقبال میکنی و دوست داری و ترجیحاغذاهای شیرین رو بیشتردوست داری   خبرخوب دیگه اینکه آیسان جون دختر خاله بهناز جونبا علی آقا و عقد کردن. البته جشن خاصی هنوز نگرفتن امیدوارم برای جشن هاشون ماهم مشهد باشیم.  ...
20 مرداد 1392

جشن آشپزی

روز هفدهم تیر از طرف پالایشگاه مسابقه آشپزی بود ما هم برای تماشارفتیم جای همگی خیلی خالی بود خیلی خوش گذشت آخرش هم همه از غذا ها تست کردند .چند تایی هم عکس گرفتیم البته نه زیاد ولی خالی از لطف نیست یک جا هم هیربد جونی تا بادمجون شکم پر رو آمدیم تست کنیم یک دفعه دست انداخت و شکم بادمجون رو محکم گرفت تودستش ول هم نمی کرد آخه داداشی هم می خواست تست کنه البته به روش خودش. آخرسرمامانی قلقلکش دادن تا آقا هیربد شکم بادمجون بی نواروول کرد . حیف نشد عکس بگیرم چون داشتیم دنبال دستمال میگشتیم تا بیشترازاین آبررویزی نشه .            اینم چندتا عکس از بچه ها و خودمون   ...
22 تير 1392

عکس و خبر

  خبر جدید این که من معدل کلاس ششمم هم  20 شد. هوراااااا بالاخره ابتدایی تموم شد وقتی فهمیدم  از خوش حالی این ور و اون ور مید ویدم البته ناگفته نمونه که می دونستم چون همشون رو خیلی خوب داده بودم                                                                           اینم عکس کارنامه ام       خوب بریم سراغ عکس های هیربد جونم عزیزم اینجا از حموم اومدی عاف...
15 تير 1392

دنده عقبی داداشی

این روزاداداشی گلم بجای  جلورفتن عقبی میره خیلی بامزه میشه یک دفعه می بینی اززیر مبل یاراهروخروجی خونه سردرمیاره   اینجا وقتیه که زیر مبل گیر میکنه !!!!        تازه وقتی هم رو سرامیک ها میره وعکس خودش رو می بینه از خوشحالی روی اونا میزنه و کیف میکنه           حالا تغییر جهت و پیش به سوی راهروخروجی    ...
11 تير 1392

عکس

این عکس ها بعضی هاشون ماله گوشیه مامان الهه است بعضی هاهم چند وقت پیش گرفتم چند تا از  عکسا ماله وقتیه که هیربدجون کوچولو تر بود  اینجا هیربد جون 2 ماه است اینا عکسای هیربد جون که با موبایل گرفتیم   اینجا رفتیم فرودگاه بابایی از ماموریت تهران برگشته اند   عکس ها تموم شد بای بای ...
9 تير 1392