هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

دنده عقبی داداشی

1392/4/11 11:24
نویسنده : هستی
313 بازدید
اشتراک گذاری

این روزاداداشی گلم بجای  جلورفتن عقبی میره خیلی بامزه میشه یک دفعه می بینی اززیر مبل یاراهروخروجی خونه سردرمیارهخنده

 اینجا وقتیه که زیر مبل گیر میکنه !!!!

 

   

 تازه وقتی هم رو سرامیک ها میره وعکس خودش رو می بینه از خوشحالی روی اونا میزنه و کیف میکنه 

    

 

 حالا تغییر جهت و پیش به سوی راهروخروجی

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

وحيده
11 تیر 92 10:14
وايييييييييييييييييييييييي الهي قوربونش برم من نازدونه خاله قندنبات خدا خدا خدا ادم وديونه ميكنيدبا اين عكسها نفس طلاي خاله جيگرتوبخورم من خدا ماشاالللللللللللللللللللللللللللله يك عالمه براش اسپند دود كنيد

هستي جون ممنونم كه اينعكس هاي ناز رو ميگذاري عزيزدلم روت و ميبوسم خوشگل خاله


سلام خاله جونی ممنونم.نمی دونید چقدر دلمون براتون تنگ شده .کاش پیشمون بودیدو می دیدیدکه چه کارهای بامزه ای می کنه.صبح ها وقتی از خواب پامیشه واسه خودش آواز می خونه و آآآآآآآ میگه تا مامانی رو از خواب بیدارکنه و بیاد بیرون بازی کنه و بعد از نیم ساعت دوباره خودش می خوابه.ماهم شمارو هزار بار می بوسیم*1000000 به عمو حمید هم سلام زیاد برسونید.




مامی آرمان (خاله زری )
11 تیر 92 17:15
آخی عزیزم ...
ماشالله به هیربد کوچولو که از الان دنده عقب رفتنو یاد گرفته ...
معلومه ایشالله خیلی زود راه میافته و همه جا رو واستون میریزه به هم ..
دست هستی خانوم هم درد نکنه با این عکس های خوشملش

مرسی خاله جون.دست شما درد نکنه لطف می کنیدوبه ماسرمیزنید.آرمان جون و هزاربارببوسید.
بابای یسری جان
14 تیر 92 9:23
باز هم سر زده بیایید ،
کمی آشفتگی بد نیست ،
آن وقت ، تکاندن شانه های پر غبار،
و مرتب کردن ِموهای پریشان ،
بهانه ای می شود برای زندگی ام .

شرکت دخترم در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ بهانه ای است برای آشنایی بیشتر با شما و پذیرایی از قدوم سبزتان در وبلاگ یسری دختر خوش قدم.


چشم حتما رای میدم.ممنون بهمون سرزدید.