هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

تعتطیلات تابستان و یک مسافرت تووووپ و پاییز زیبا

کاخ دلماباغچه استانبول کشتی تفریحی برروی دریای مدیترانه شهربازی بچه ها منزل مامان بزرگ و اینکه تو عاشق علی داداشی ( پسر خاله نازی جون ) و بازی خمیر بازی و کثیف کاری های بعدش و قیافه مامانی عروسک بازی تو با عروسکهای بچگی من ، که برات خیلی هم تازگی داره مسافرت به شمال و بندر انزلی و قصر باری جنگل نور بابابزرگ جون ، طاها جون و یاسین کوچولو ( پسرهای دایی جون ) ...
26 آذر 1394

بدون عنوان

سلام عزیزم بعدازمدتها ببخشیدداداشی گلم دیگه خیلی نمیتونم به وبلاگت سربزنم😦😦😦ولی مثل همیشه من ومامانی وباباجونی عاشقتیم💋💋💋💖💖💖💑💑💑 عکسهاروهم بعدامیزارم.
20 مهر 1394

بدون عنوان

سلام داداش گلم الان خیلی وقته نمیتونم بیام سرم شلوغه خخخخخخ شرمنده . راستی عکس های عید رو الان برات میذارم.   اینم عکس روز عروسی آیسان جونه 1394/1/10 با بدبختی نگهت داشتیم تا یه عکس گرفتیم چون تمام مدت وسط بودی و داشتی میرقصیدی الهی قوربونت بشم اینها هم عکسهای فروردینه توپدیده شاندیز و دهکده شاندیز که خیلی بهمون خوش گذشت اینجا دهکده شاندیزه وقتی سوار این پونی شدنی به حدی خوشحاال بودی که نهایت نداشت ما اولش فکر کردیم میترسی ولی خدارو شکر خیلی هم استقبال کردی و آخرش هم پیاده نمیشدی اینجا هم اوایل اردیبهشت در بابلسره که متاسفانه هواهیلی سرد بود و نشد شما آب بازی کنی ...
18 خرداد 1394

بدون عنوان

داداشی گلم این روزها کمترمیرسم عکس بزارم ماشا...اونقدرشیرین کاری داری که نگوراستی دیگه مامانی شما رو پوشک نمیکنن درست بعدازتعطیلات نوروز94یعنی درسن دو سال و سه ماهگی دیگه راحت شدی چندتاعکش خوشگل هم بعداحتما میزارم   ...
23 فروردين 1394