هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

جشن آشپزی

1392/4/22 17:08
نویسنده : هستی
474 بازدید
اشتراک گذاری

روز هفدهم تیر از طرف پالایشگاه مسابقه آشپزی بود ما هم برای تماشارفتیم جای همگی خیلی خالی بود خیلی خوش گذشت آخرش هم همه از غذا ها تست کردندشماهم بفرمایید.چند تایی هم عکس گرفتیم البته نه زیاد ولی خالی از لطف نیست یک جا هم هیربد جونی تا بادمجون شکم پر رو بادمجون بی نواآمدیم تست کنیم یک دفعه دست انداخت و شکم بادمجون رو محکم گرفت تودستش ول هم نمی کردآخه داداشی هم می خواست تست کنه البته به روش خودش. آخرسرمامانی قلقلکش دادن تا آقا هیربد شکم بادمجون بی نواروول کرد . حیف نشد عکس بگیرم چون داشتیم دنبال دستمال میگشتیم تا بیشترازاین آبررویزی نشه .

 

 

 

 

  


اینم چندتا عکس از بچه ها و خودمون

 

  قلب

 

آیساجون دخترخاله لیلاجون.عزیزم با اون گیره فرفری نازنازیش.آخی گلم تازه هم ازخواب بیدارشده.خواب

 

اینم غزل خانم دختر خاله سعیده

 سلداجون دخترخاله فیروزه

اینم من و داداشی نازنازی

هیربدجونی عاشق شال های خواهریش


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

وحیده
18 تیر 92 20:53
جانم جانم عزیز دلم هستی نازم الهی دور دوتاییتون بگردم که این همه نازهستید هستی جون ببخشید خاله برای عکس قبلی هات چون سرکار بودم فرصت نشد برات کامنت بگذارم عزیز دلم امیدوارم هرجا هستید حسابی حسابی بهتون خوش بگذره دارم برای دیدنتون لحظه شماری میکنم لحظه شماری برای دیدنتون کلی حرف بزنیم کلی بریم بگردیم و باهم باشیم و کنار هم امروز واقعا جاتون خالی بود

می دونم خاله جون گلم.شما با این همه گرفتاریتون لطف میکنیدوبه ما سرمیزنیدماهم برای دیدنتون لحظه شماری می کنیم.کاش زودتربرای همیشه بیاییم پیشتون

وحیده
18 تیر 92 21:21
ای جوووووووووووووووووون شکمو خاله خودش یک پا خودنیه میخواد بادمجان شکم پر بخور کپلی خالهعزیزم هستی جان فرشته ناز خاله عکست فوقالعاده است خاله چقدر لاغر شدی عزیزم کاش بودی و یک عالمه میبوسیدمت عزیزم



خاله جون جاتون خیلی خالی بود.راستی بابت عکسای آیسان جون خیییییلی ممنون ببخشید به زحمت افتادید


مامی آرمان (خاله زری )
19 تیر 92 17:21
ای جونم آفرین به تو فک کنم اونجا شما داوری میکردی ...
هستی جون آفرین به تو با این عکسای خوشگل خوشگل


سلام خاله جون .آره ما توخوردن داوری کردیم کلی هم از کارای هیربد خندیدیم.جاتون خییییلی خالی بود.مرسی بهمون سرمیزنید.آرمان جونی رو از طرف من و هیربد هزار تا ببوسید.