نوروز1393 هیربد وکاراش +عکس های گوشی
سلام سال نو مبارک
حسابی شَر شدم وکارایی میکنم که خواهری و مامانی باورشون نمیشه
مثلاچندروز پیش یه تیکه کاغذ پیداکردم و رفتم سراغ مامانی ودهن مامانیو
واکردمو کاغذ چپوندم تو دهن مامانی ووقتی مامانی کاغذو ازتو دهنش درمیاورد
جیغ میزدم که کاغذو درنیار بذارهمون جابمونه
ادم بسیارحسودی هستم وچشم ندارم ببینم خواهری بره پیش مامانی
تاخواهری روی پای مامانی میخوابه میرم موهاشو میکشم و یاتامیره بغل
مامانی میرموچنگش میزنم البته خواهری هم کلی منو گازمیگیره یاگاهی
وقتایه کتک حسابی از خواهری میخورم ولی بعدزودباهم دوست
میشیم یه کارزشت دیگه هم بلدم کلاکارهای بدو زودتراز کارهای خوب
یادمیگیرم لباسای خواهری یامامانیو از تو کشودرمیارم و میندازم تو سطل
اشغال یاهرچی تو سطل اشغاله خالی میکنم رو زمین
عاشق عمو حمیدم عموم نیست شوهرخالمه ولی خیلی دوسش دارم وبهش
میگم عمووووو روزسال تحویل باباسعیدپیش مانبود ایلام بود ومامانی عکس
بابایی رو گذاشته بودسرسفره و وقتی عکس بابایی رودیدم گفتم عمووووو
مامان گفت نه باباس توهم گفتی بوباااااااااا
اینم عکسای توی گوشی
اینجاخونه خاله لیلا جون هستش روز قبل از اینکه واسه همیشه بریم مشهد
هیربدتواتاق ایساجون
اینم عکس ایساجونه دلم براش خیلی تنگ شده
بقیه عکساماله تو مشهد
خواهری عاشقمه ووقتی خوابم این عشقه دیگه به نهایت نهایتش میرسه
لالایی کن بخواب خوابت قشنگه
غذاخوردن به طور مستقل
توحرم امام رضاداشتن جارومیکشیدن توهم واسه خودت بدوبدو دنبال جارو میرفتی ویا میخواستی پرهای خانومایی که توحرم مراقب بودن رو بگیری پر پر کنی
کلی هم بهت شکلات دادن
فامیلمون فوت کرده بوداومده بودیم رستوران
اومدیم بیرون برات ازاین ماشین ها گرفتیم کلی حال کردی
شماوعموحمید
سفره هفت سینمون
بغل ایسان جون (دخترخاله)
توحیاط خونه مامانبزرگ ایناداری بازی میکنی باطاهاجون
میخوای کفش های مامانی رو پات کنی برقصی
قربونت برم خوشتیپ
اینجاداری میرقصی
منتظری سال تحویل بشه
تا ازت غافل میشدیم دستتو میکردی تو تنگ ماهی ها هی میگفتیم نکن دندون میگیرن گوش نمیکردی
اخیش تموم شد چه همه عکس بود احتمال داره بریم مسافرت واسه همین شاید یه مدت نشه دیگه
عکس بذارم همه رو به خدا میسپارم عیدتونم مبارک