هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

خبرهای خوب وجدید

1392/6/12 16:17
نویسنده : هستی
450 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

خوشامد گوییهیربد جونم شما دیگه یاد گرفتی هم دست بزنی هم خوب سینه خیز بری عکس هاشو بعداً برات میزارم عزیزم . امروز هم داشتم با شما بازی میکردم که یه دفعه توپ قرمزتودیدی پوتوسینه خیزرفتی وبه توپت رسیدی وهی توپت وقل میدادی و دوباره به سمتش سینه خیز میرفتیسینه خیز حیف نشد عکس بگیرم .منو مامان الهه هم کلی ذوق کردیم قوذقربونه داداشیه باهوشه خودم برم جدیداً هم یادگرفتی رو دوتا دستات وایمیستی و باسنتو میاری بالا ولی هنوز چهار دستپا نمیری تازه گی ها صدات خیلی کلفت شده وسر من دادو جیغ میزنی البته منم گاهی حرصتو درمیارم  عزیزدلم ماشاله ماشاله خیلی خوب غذا میخوری وتوغذاها آبگوشت و کته رو خیلی دوست داری هب هبو زورت هم ماشاا...خیلی زیادهروز گاهی از لبه ی مبل یا صندلی میگیری و روروئکتو بلند میکنی وگاهی هم وقتی رو تختم خوابم باوخمیای تو اتاق خوابو موهای منو به شدت میکشی ووقتی میرم زیر پتو جیغ میزنی و گریه میکنی گریهبیام بیرون باهات بازی کنم بعضی وقتاهم صورتهامونو چنگ میزنی که البته نشانه ی علاقه ی زیادت نسبت به ما هست یا وبعضی وقتها وقتی مامیگیم بغل بغل زود میای بادستای کوچولوت مارو بغل میکنی وقتی یه غریبه باهات بازی میکنه حتماً باید ما کنارت باشیم و گرنه گریه میکنی و میترسیگریه ازصدای سوت خیلی میترسی امروز بابایی برات سوت زد شاید بخندیخنده ولی شما کلی گریه کردیهیرگ واز ماشین لباس شویی هم خوشت میاد به خصوص وقتی لباسا توش میچرخه خلاصه کلی شیطون شدی قربونت برم دوستت داریم یه عالمه

دبریه

 

دبریه

دبریه

قربون اون چشات بشمبلق

دبریه

دبریه

ببینم خواهری تو وبلاگم چی گذاشته سوالکامپیوتردبریه

 کامپیوتر

دبریه

هیربد در حال بازی با کیبردبازی

دبریه

اینم هیربده که رو دستاش ایستاده وپاهاش و باسنشومیبره بالا

دبریه

دبریه

 

دبریه

اینم هیربد با شیشه شیری که مامانی برات خریده البته فقط توش آب میخوری اونم خیلی بامزه چون سرشیشه رو میجوی بآ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مینا
26 مرداد 92 10:39
خصوصی داری
مینا
26 مرداد 92 11:48
لینکی عزیزم


ممنون عزیزم.لطف کردی
وحيده
26 مرداد 92 13:21
اي دورت بگرده خاله اي جون دلم كه اينم جيگر شدي خداخدا ماشااله كلي خوردني شده كه اين پسرمون خداي من روي پاهاش داره وايميسته جون دلم كه اين همه اين قند نبات شيرين شده
هستي ماهم دورت بگرده خاله كه اين همه با حوصله و دقت اين همه از كارهاي هيربد نوشتي عزيزم كه دادشي سرت داد ميزنه و موقع خواب مياد موهاتو ميكشه بيان مشهد خودم كلي ميخورمش قوربونش برم كه اين همه شيرين شده دارم براي ديدنتون لحظه شماري ميكنم ميبوسمتون فراون به مامان و بابا هم سلام بروس عزيز دل خاله

امیدوارم خاله جون موقع خواب بیاد مو همین بلا هاروسرتون بیاره.البته من نمیزارم.قوربونتون بشم خاله جون .مامانی و بابایی هم سلام زیاد میرسونن.به امیددیدارباهزار ماچ آبدار
وحيده
26 مرداد 92 13:29
اي جونم اين آقاي مهندس و برم كه باصفحه كليد داره حال ميكنه بياد خونه ما كلي بهش صفحه كليد بدم جانم قوربون اون دلش برم كه همهنازك و با صداي سوت ميترسه حانم جوجه كوچولوي خاله نازدونه خالههستي جون از طرف من كلي ببوسش راستي حرص بچه رو هم در نيار كه اين دفعه من ميام ميخورمت

سلام خاله جونی.خودش با صدای کلفتش هممون رو میترسونه اونوقت خودش یه دل نازکی داره که با بعضی صداهای خنده دار میترسه خیلی بامزه استممنون از لطفتون میبوسمتون

مامان آرمان ( خاله زری )
26 مرداد 92 18:06
وای خدا جونم ماشالله به هیربدی ناز خاله خیلی زود داره تلاش میکنه که چهار دست و پا بره.
معلومه از اون پسرای شیطون بلایی هستی که کل خونه رو میریزی به هم
آفرین به موش موشک خاله

سلام خاله جون مرسی بهمون سرزدید آرمان گلم رو ببوسید
مامان یاسمین
30 مرداد 92 15:29
سلام عزیزم مرسی بهمون سرزدید وب قشنگی دارین


خواهششششششششششش
محيا
4 بهمن 92 13:33
سلام هستى جون اين آدرس وبهم حتما بيا راستى لينكت كردم Www.mahya-80.blogfa.com
هستی
پاسخ
محیا جونم بااجازه منم لینکیدمت خبیلیییییییییییییی میدوستمت بوس بایه قلب خوشجل