هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

عکسای زیاددددد

1392/6/28 18:13
نویسنده : هستی
355 بازدید
اشتراک گذاری

هیربدجونم قربونت برم این مدت نتونستم عکس بذارم اخه رفتیم مشهدوکلیییی خوش گذشت .اول ازهمه 8ماهگیت مبارک داداش کوچولو  عزیزم تواین چندروز حسابی شیرین شدی وعاشق بیرون رفتنی تایکی رومیبینی دستت روبه سمتش دراز میکنیو قشنگ میگی دَدَدَدَ فدات بشم خوشگلم وقتی هم ماروسری سرمون میکنیم فک میکنی میخوایم بریم بیرون ومیخوای توبغلمون رو دَدَدَمیگی . نانای کردن روهم یادگرفتی ووفقتی برات شعرمیخونیم میرقصی ودستات روتکون میدی خلاصه کلی شیرین شدی 

این عکسا ماله قبله سفره 

تسددبریه

اینجاداری دست مییزنی

بالاخره تونستم ازدست زدنت عکس بگیرم

دبریه

نانای

اینجاهم تلویزیون داشت اهنگ میذاشت شماهم میرقصیدی

دبریه

هیربد درحال جیغ زدن

دبریه

اینجامیخواستی اتوروازرومیزبرداری تامنو دیدی برنداشتی

دبریه

اینم عکسای مشهد

دبریه

اینم هیربدو بابابزرگ جون توحیاط خونه بابابزرگ اینا

دبریه

دبریه

اینجاهم شمابغله اتوساجون هستید دخترخالمون کلی شمارودوست داره

بات

اینجاهم باایسان جون روتاب خونه مامانبزرگ اینا نشستین

رگیج

دبریه

اینجاهم داری محکم رومیزمیکوبیو شعرمیخونی عاشق این کاری

باوخ

تواین عکس هم لالا کردی عزیزم خیلی وقته عکس از خوابیدنت نذاشتم

دبریه

طاها

اینم طاهاجون وهیربدجونم

اهاط

نیذا

اذین جون

لپت

هیربدجونه خوشگلم عاشقه این اسباب بازی بود ووقتی براش تکون میدادیم کلی میخندید

دبریه

دبریه

دبریه

واییییییی چه قد عکس بود ولی بازم هست بقیش توگوشی مامانمه دفعه بعدی میذارم فعلاااااااا 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

نازنین
28 شهریور 92 21:36
هزارماشاا.. خیلی نازه...
از طرف ما ببوسش...


ممنون نازنین جون شماهم نیکوجون روببوس
مامی آرمان (خاله زری )
30 شهریور 92 16:24
سلام عزیزم عکس هاتون خیلی زیبا بودن ایشالله که همیشه به شادی و مسافرت و همیشه خوش باشین .
هیربد گلم خیلی بزرگ شده ماشالله دیگه داره مرد میشه یه عالمه بوس واسه هیربد کوچولو و خواهر نانازش .
راستی هستی جونم شروع مدارس رو هم به شما که همیشه شاگرد اولی تبریک میگم عزیزم


ممنونم خاله جون ارمان گلمو 1000تا ببوسین
مامان رها
31 شهریور 92 15:28
الهي قربون اقا بسر 8ماهه ناز و مهربون من بشم. ماهگردت مبارک عزيز دلم. بهترين ارزوها رو برات دارم و اميدوارم توي اين زندكي زيبا و رنكارنك به همه خواسته هات برسي و هميشه دلت شاد باشه...
مي بوسمت عزييييزززززمممممم


ممنون ماهم بهترین ارزوهاروبرای تورهاجون داریم
مامان کیاراد
31 شهریور 92 15:36
سلام امیدوارم که همیشه سلامت باشید و از این روزها نداشته باشید... ما توی وبلاگمون به غیر از خاطراتمون مطالبی هم در مورد کودکان نوشته ایم اگه دوست داشتید میتونید به ما سری بزنید و اگر فکر کردید مطالب مفیدی هست ما را لینک کنید و به ما هم اطلاع دهید تا مانیز شما را لینک کنیم ... راستی اگر به وبلاگ ما آمدید حتما نظر فراموش نشود... با تشکر
مریم
31 شهریور 92 15:48
هوراااااااااااااا بالاخره برگشتیننننننن دلم برای هیربدخوشگلم یه ذره شده بود فداش بشم جیگرههههههههه دست شماهم دردنکنه هستی جون عکسای قشنگی ازداداشی گذاشتی نمیدونی وقتی عکسارودیدم چه قدرررررر ذوق کردم قربونه جفتتون میبوسمتونننننننن مامانی روهم سلام برسونین
سارا مامانی شیدا
1 مهر 92 10:53
سلام دوست خوبم از اینکه به ما سر زدی ممنونم
هیربد جون خیلی بامزه و ماهه خدا حفظش کنه
با اجازه ما لینکتون میکنیم خوشحال میشیم شما هم ما رو لینک کنید تا بیشتر به هم سر بزنیم


سلام حتمالینکتون میکنم شیداجون روببوسین
مامی آیسا(خاله لیلا)
1 مهر 92 13:05
سلام جیگربا اون لپهای نرمت چقدر بزرگ شدی ماشالا.دلم خیلی براتون تنگ شده چه عکسای باحالی هستی جون حسابی شکار لحظه ها میکنی عزیزم راستی پاییزت مبارک هستی جون ایشالا تو درسهات مثل هر سال موفق باشی خانم خانما منتظرتون هستم زود بیان خونمون


سلام خاله جونم ممنون سرزدین قربونه ایساجون برم ازطرف من بوس های محکم بکنینش امشب میایم خونتون دلم براتون یک ذره شده