اخرین مطلب باخبرای مهم
سلام کلی خبر دارم اونقدزیادن نمیدونم از کجاشروع کنم اول بگم این اخرین
مطلبیه که میذارم واحتمالا تایه
مدت طولانی نشه وبلاگ هیربدجونم رو اپکنم چون امتحان های ترمم ازشنبه
شروع میشه ودیگه بایدبشینم
بخونممممممممممممم وبعدازتموم شدن امتحاناتمم هم دیگه ایشالله میریم
مشهد البته اگه وقت کنم
قبل ازرفتن به مشهدشایدشایددوباره مطلب بذارم خوب گفتم که قند عسلم
یادگرفته راه بره عزیزم اونقد
لحظه اول که قدم برداشتی منو مامانی ذوق کردیمممممممممم که
حدنداشت کلی برات دست زدیم حالا
چیشدراه رفتی روزقبل از اینکه راه بری دوسه باری منومامان جون دستت
روگرفتیم و کمی قدم برداشتی
تااینکه فرداش وقتی مامانی وبابایی داشتن اب هویج میگرفتن شمایه دفعه
پاشدی شروع کردی به راه رفتن
منم دوربین به دست دنبالت اصلا فکرنمیکردم بتونی اینقد زود راه بری این
نشون دهنده اینه که خیلی
باهوشی قربونت بشم من 3 یا4 تاقدم برمیداشتی زودمیشدی پاهات
دردمیگرفت میشستی منو مامانی
هم برات دست میزدیم دوباره میشستی تامابرات دست بزنیم مامانی هم
دوباره ازاون کیک خوشمزه
هادرست کردمرسی مامان جون الانم بابایی پیشمون نیست رفته مشهددنباله
خونه تومشهد بگرده
خوب دیگه چیزی نمینویسم حالا نوبت عکساست
مشالله
اینم منو هیربدیم این عکسای بجامانده درگوشی مامان جون
حلا هم چندتا عکس خیلییییییییییییییی خشگل ازحالت های مختلف هیربد میذارم
هیربداخمالو
درحال قهقه زدن
درحال پلومرغ خوردن
درحال ماست خوردن
درحال بررسی کتاب درسی من
درحال خوندن کتاب مهمان های ناخوانده
هیربدبادوردهن شکلاتی
به این عکس وعکس پایینی توجه بسیاری کنین مخصوصا به دهن هیربد
احتمالا داری بوس میفرستی
درحال پایین اومدن ازپله ی اشپزخونه
مدل جدیدنشستنت
اینجاداشتی تلویزیون میددی یه دفعه اهنگ گذاشت شروع کردی دست زدن
اینجاهم حواسم نبودیک انن دیدم صفحه اخرکتاب درسیمو پاره کردی
کیک خوشمزه مامانی
داشتی کشوی لباساتو بهم میریختی یه دفعه تبلیغ مولفیکس شروع شد سریع ازاتاق رفتی بیرون عاشق تبلیغ مولفیکسی
خوب تموم شد دیگه عکسی نیست بخدا میسپارمتون