هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

اخرین مطلب باخبرای مهم

1392/10/13 17:01
نویسنده : هستی
773 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلی خبر دارم اونقدزیادن نمیدونم از کجاشروع کنم اول بگم این اخرین

مطلبیه که میذارم واحتمالا تایه

مدت طولانی نشه وبلاگ هیربدجونم رو اپکنم چون امتحان های ترمم ازشنبه

شروع میشه ودیگه بایدبشینم

بخونممممممممممممم وبعدازتموم شدن امتحاناتمم هم دیگه ایشالله میریم

مشهد البته اگه وقت کنم

قبل ازرفتن به مشهدشایدشایددوباره مطلب بذارم خوب گفتم که قند عسلم

یادگرفته راه بره عزیزم اونقد

لحظه اول که قدم برداشتی منو مامانی ذوق کردیمممممممممم که

حدنداشت کلی برات دست زدیم حالا

چیشدراه رفتی روزقبل از اینکه راه بری دوسه باری منومامان جون دستت

روگرفتیم و کمی قدم برداشتی

تااینکه فرداش وقتی مامانی وبابایی داشتن اب هویج میگرفتن شمایه دفعه

پاشدی شروع کردی به راه رفتن

منم دوربین به دست دنبالت اصلا فکرنمیکردم بتونی اینقد زود راه بری این

نشون دهنده اینه که خیلی

باهوشی قربونت بشم من 3 یا4 تاقدم برمیداشتی زودمیشدی پاهات

دردمیگرفت میشستی منو مامانی 

هم برات دست میزدیم دوباره میشستی تامابرات دست بزنیم مامانی هم

دوباره ازاون کیک خوشمزه

هادرست کردمرسی مامان جون الانم بابایی پیشمون نیست رفته مشهددنباله

خونه تومشهد بگرده

خوب دیگه چیزی نمینویسم حالا نوبت عکساست

1

مشالله

2

3

هستی

اینم منو هیربدیم این عکسای بجامانده درگوشی مامان جون

هستی

هستی

حلا هم چندتا عکس خیلییییییییییییییی خشگل ازحالت های مختلف هیربد میذارم

4

هیربداخمالو

5

6

درحال قهقه زدن

5

3

درحال پلومرغ خوردن

2

درحال ماست خوردن

5

3

درحال بررسی کتاب درسی من

9

درحال خوندن کتاب مهمان های ناخوانده

7

هیربدبادوردهن شکلاتیزبان

1

به این عکس وعکس پایینی توجه بسیاری کنین مخصوصا به دهن هیربد

8

احتمالا داری بوس میفرستیماچ

7

درحال پایین اومدن ازپله ی اشپزخونه

6

0

8

مدل جدیدنشستنت

88

اینجاداشتی تلویزیون میددی یه دفعه اهنگ گذاشت شروع کردی دست زدن

5

9

اینجاهم حواسم نبودیک انن دیدم صفحه اخرکتاب درسیمو پاره کردی

کیک

کیک خوشمزه مامانی

87

داشتی کشوی لباساتو بهم میریختی یه دفعه تبلیغ مولفیکس شروع شد سریع ازاتاق رفتی بیرون عاشق تبلیغ مولفیکسی

870

5

8

خوب تموم شد دیگه عکسی نیست بخدا میسپارمتون

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

وحیده
4 دی 92 23:54
ای قوربونت بشم من ای دورت بگردم من قوربون اون شکل و دندونا و خندهای خوشگلت بشم من که این همه ماهی عزیزم که دارم برات ضعف میکنم اینعکس ها رو دیدم کلی قوربون صدقه ات شده .هستی نازم خیلی ممنونم که این عکس ها رو برام گذاشتی*:
هستی
پاسخ
خدانکنه خاله جون لطف داری خواهش میکنم سلام برسونین بوس
سید محمد امین شاهمرادی
5 دی 92 23:45
سلام.وبلاگ خوبی داری.به وبلاگ من هم سر بزن و علم و دانش خود را در زمینه شیمی و فیزیک و... زیاد کن من منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستم. متشکرم ‌ ‌‌
هستی
پاسخ
سارا
5 دی 92 23:51
سلام حقیقتش من از یه چیز بچه ها خیلی خوشم میاد که بعد از راه رفتنشون اوج می گیره: وسیله شکستناشون میشه بپرسم هیربد زیبا تا حالا چقدر چیز میز شکسته؟
هستی
پاسخ
سلام ساراجان هیربدجون که قبل ازاینکه راه بیافته ظرف ونمکدون و... شکسته حالاراهم بره دیگه بدتر
اتوساموژه خشگل
13 دی 92 14:59
سلام نفسم دلم برا2 تایتون خیلی تنگه دارم روز شماری میکنم تابیایین میبینم که راه افتادی الهیییییییییییییییییییییییی دورت بگردم 2تاییون نفس منین
هستی
پاسخ
سلام اتوساجونیه موژه قشنگ چه عجب سرزدی بهمون ماهم دلمون تنگیده واستون بوس براتون سلامم برسون
اتوساموژه خشگل
13 دی 92 15:02
هستی
پاسخ
بوسات دریافت شد
اتوسا
14 دی 92 14:23
اره ازین به بعدزودبه زود بهتون سرمیزنم
هستی
پاسخ
ایولا
نازنین
14 دی 92 22:01
ای جوووووووونم...ماشاا.. به تو گل پسر خوشگل که میتونی را بری. همه عکسا عالی بودن هستی جون. راستی هم خودت،هم هیربد جون خیلی خوشگلید.واسه خودتون اسپند دود کنید.
هستی
پاسخ
سلام نازنین جون خواهش میکنم لطف داری به خشگلی نیکوجون وشماکه نمیرسیم نیکوجونم رو بوس کنین
مامانه سامیار
18 دی 92 2:52
سلام عزیز خاله.چقدر خوش ذوق و قشنگ خاطرات داداشت و نوشتی.ان شالله سالم و سلامت زیر سایه مامان و باباتون یزرگ بشین.آخه خاله میخواین برین مشهد برا همیشه.دلنون تنگ میشه.لااقل تو جشنا همدیگرو میدیدیم.به مامانت سلام گرم من برسون.یه بوس با یه قلب خوشگل.ندا
هستی
پاسخ
سلام خاله جون خیلی خوش حالم اومدیو پیشمون وبهمون سرزدین دستتون دردنکنه ایشالله هم خداسامیارجونو واستون نگه داره ماهم دلمون براتون تنگ میشه سلامت باشین سامیارجونوببوسین
مامانی درسا
19 دی 92 1:54
چه لطیف است حس آغازی دوباره ، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد... روز تو! روزی که تو آغاز شدی! تولد مبارک
هستی
پاسخ
مرسی سرزدینو تولده هیربدجونو تبریک گفتین ادرس اشتباه گذاشتین
مامان علی کوچولو
19 دی 92 14:57
هزارماشالله به شما خواهروبرادر که اینقد خشگلین خیلی نفسین ایشالله زیرسایه ی پدرو مادرتون عاقبت بخیربشین هستی جون هیربدجونو ببوس
هستی
پاسخ
مرسی لطف دارین علی جونم خیلی نازه خدابراتون نگهش داره بوسسسسسسسسسسسس
مامان اهورا(نرگس)
23 دی 92 14:50
واااااااااااااااااااااااای!جقدر عکس...هم از هم خوشگل تر و ملوس تر... دست آبجی جون درد نکنه...انشالله هیربد کوچولو بزرگ شه و محبتای آبجی خوشگلش و جبران کنه!!!
هستی
پاسخ
لطف دارین اهورا جونوبوس کنین ازطرفم مرسی به ما سرمیزنینو خوشحالمون میکنین
مامی آرمان (خاله زری )
24 دی 92 12:26
جونم با این قدم های کوشولوش هستی جونم امیدوارم تو مشهد هم به نوشتن خاطرات داداشی ادامه بدی خیلی زیبا مینویسی عزیزم
هستی
پاسخ
چشم حتما
عمــ•ـه ي منــتـظــر
18 اردیبهشت 93 22:13
سلام هستــي جونــم واااي مــن چقــدر خوشحـآلـم كِه يكـي تقريبـآ همسنِ خودم پيــدآ كــردم) تو كلـآس ششمی..؟من پنجمــم خوشحال ميشـم بيايي وبمُ با هم دوسـت بشـيم هيربــد جونُ بــبــوســ**
هستی
پاسخ
سلام زهراجون منم خشحالم باهات آشناشدم من کلاس هفتمم یعنی همون دوم راهنمایی وبلاگت خیلی قشنگ بودبازم سربزن بهمون