پارک وعکس
توی خونه بودیم که تصمیم گرفتیم بریم پارک وهمگی حاضرشدیم رفتیم پارک کلی خوش گذشت اینم عکساش
درحال اماده شدن جدیدا هروقت ازت عکس میگیرم خودتوموش میکنی وبابدبختی میشه یه عکس ازت گرفت که خودتو موش نکرده باشی
توراه
"اصلادوست نداشتم وقتی میام ازسرسره پایین مامان جون کمکم کنه دوس دارم خودم بیام پایین"
"ووقتی سرخوردم این شکلی شدم که مامانی زودی گرفتم تاخدایی نکرده نیفتم"
"ببینید چه قد خوشجلم من بگیدماشالله"
"ووقتی رسیدیم خونه بانارنگی ازخودم پذیرایی کردم که مامانی میگفتن نخورحساسیت میاره ولی کسی گوشش بدهکارنبود."
واییییییییی چه قدر ترش بود
"بعد خواهری اومدتخمه بخوره که منم دلم خواست خواهری هم بهم نداد منم زدم همه تخمه هارو چپه کردم وکلی هم خوشحال شدم"
"اینجامامانی پای کامپوتربود ومنم میخواستم دکمه یpower روبزنم که خواهری مچم روگرفت و خواست دعوام کنه که منم خودم رو موش کردم وسروته قضیه روهم اوردم"
"اینجاخواهری موهاموفشن کرده بودومن اصلا ازمدل موهام خوشم نمیامد واسه همین عصبانی بودم واخمالووبه دوربین نگاه نمیکردم"
"واینم یه عکس خوشگل دیگه ازمن تموم شد"
وخاله وحیده جونم واسه هرمطلبی که نظرنذاشتی بایدنظربذاری بوس واسه خاله جونیم
پایان