ورود به هشت ماهگی گلکم مبااااارک
عزیزم خبر خوب جدیداین که هفت ماهت تموم شده و بسلامتی وارد هشت ماهگی شدی
این روز زیبا مصادف شده با عید فطر و این اولین عید فطریه که خدای خوب و مهربون شما رو به ما هدیه دادن .
مامانی هم به همین مناسبت یه کیک خوشمزه با طعم آناناس برامون درست کردن جای همگی خالی.راستی عید همه مبارک و طاعات و عباداتتون قبول.
این روزها بعضی از کارات واقعا شیرینه و ما کلی بهشون می خندیم .یکی از این کارها شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود که وقتی مامانی داشتن از تلویزیون دعای جوشن کبیررو گوش می دادن تو هم با تلویزیون هم صدایی می کردی و آواز میخوندی هر چی بهت میگفتن ساکت باشی اصلاًگوشت بدهکار نبود بعد تصمیم گرفتیم فیلمشو بگیریم خیلی جالب شده .دیگه اینکه وقتی بابایی از سر کار میاد بال بال میزنی که بری بغلشون و یا وقتی لباس می پوشیم دیگه میدونی میخوایم بریم بیرون . خیلی خوشحالی می کنی.دیروز می خواستیم بریم پارک ، مامانی شمارو آماده کردن و گذاشتن توروروئک تا خودشون هم حاضر بشن و شما از نبودمن وارد اتاقم شدی و لاک پشت کوچولوی روی میزم رو برداشتی ووقتی مامانی بهت میگن هیربد هستی اومد جیغ زدی و می خواستی فرار کنی مراحلشو مامانی عکس گرفتن و منم برات تو وبت گذاشتم. قوربونت برم اینقدر ماشاا... شیرین شدی.
مرحله اول : انتخاب مجسمه کوچولوی لاک پشت
مرحله دوم : خوشحال از موفقیتت
مرحله سوم : فرار کردن و جیغ زدن بعد از این که مامانی گفتن هستی اومد.
اوا کی اومد تو اتاق شاید با من کاردارن
نه بابا هیچکس با من کارنداره منم خودمو موش می کنم تا بیایند پیشم .
عزیزم جدیداً یاد گرفتی قیافتو شکل موش میکنی اینطوری
فدات شم آخه تو این حرکاتو از کجا یاد گرفتی
موش کوچولووووووووووو
فعلا بای بای