هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

گذرزمان تا پاییز 93

1393/9/8 22:18
نویسنده : هستی
851 بازدید
اشتراک گذاری

بعد ازمدتها سلام داداشی گلم . چند وقتی دیگه نمیرسم برات چیزی بزارم .شرمنده سرم شلوغه ...قه قهه

خیلی کارهای شیرینی میکنی اونقدر زیاده که نمیتونم بگم ولی هزارماشاا... بااین که پسری ولی خیلی زود شروع به حرف زدن کردی فکرکنم از یک ماه و نیم بود که خیلی از کلمه هارو می گفتی حالا هم جمله های زیاد و پشت سر هم میگی حتی خیلی از کلمه هارو میتونی از منفی اش هم استفاده کنی  مثلا بیا نمیام.خوابیدی نه بیدارم و خیلی چیزهای دیگه .ماشاا... خیلی باهوشی اسم ماشینهای توی کتاب وسایل نقلیه رو با یک بار گفتن زود یاد گرفتی . اسم بعضی هاشون رو هم خنده دار میگی مثل دول بوزر به جای بولدوزرقه قهه و... همه رنگهارو کاملا تشخیص میدی و بلدی آبی زرد سبز قرمز قهوه ای صورتی بنفش نارنجی سیاه سفید طوسی و ... راستی شما دیگه شیر مامانی رو هم نمیخوری دقیقا از روز 93/8/22 روز تاسوعا هم مامانی یه سفره خوبی انداختن و شله پختن .نذر همه قبول باشه . قوربون اون کارهات بشم این روزها سعی میکنی کارهای کسایی رو که خیلی دوست داری تقلید کنی مثل نشستن یا راه رفتن یا دراز کشیدن خلاصه کارهات خیلی بامزه هستن. به خاله وحیده میگفتی آله واله البته الان دیگه درست میگی . میگی خاله وحیده . به نگارجون هم میگی ندار دون . کلمات شیرین زیاد میگی که از حیطه زمان اندک من بیشتره و منم زیاد فرصت نمی کنم . شرمنده داداشی گلم.

اینم چند تا عکس از گذشته ها تا همین اواخر . به امیدخدا فرصت کنم میام و عکس های جدید هم میزارم.

الهی فدای اون خوابیدن مثل فرشته هات بشم داداشیمحبت

من و داداشی

 

آب بازی تابستونه چه کیفی داره عزیزم

تابستون و پارک و تاب و سرسره

 

 

بازرا فردوسی مشهد

آرامگاه فردوسی

آرامگاه فردوسی

 

آرامگاه فردوسی

 

پارک ملت

زشک رستوران مهستان

سرزمین عجایب پروما

سرزمین عجایب پروما

هیربدعاشق کتاب داستان و ماشین

قوربون خنده هات بشم نفسی

داداشی اینجا با بدبختی رفتی توی سطل آشغال اتاقم

روز تاسوعا که مهمونی شله داشتیم

قوربون ژستهای خوشگلت بشم عزیزم.

فعلا بوس تا بعدبوسمحبت

 

پسندها (2)

نظرات (6)

مامان شهلا
9 آذر 93 11:25
مثل هميشه عكساتون عااااااالي بود متشکرم ازلطفتون
مامانی رادین
10 آذر 93 2:06
سلآم هستی جون خوبید؟دلمون براتون تنگ شده بود قربون هیربد نازم بشم خوردنی من خیلی خیلی دوستون دارم بووووووووس مرسی خاله جون منم دلم براتون خیلی تنگ شده منم خیلللی دوستتون دارم،رادین جونو ببوسید
مامانی رادین
10 آذر 93 2:10
هستی جون عکس پست ثابتت خیلی خیلی شبیه یکی از دوستای منه 12 سال مدرسه با هم بودیم منکه نامزد کردم دیگه بی وفا شد و.....الان چند سال ندیدمش هر وقت عکستو میبینم یادش میفتم. انگار 2قلو این تو اون عکس متشکرم،امیدوارم هرچه زودتردوباره هموببینید
مامان اهورا (نرگس)
21 دی 93 16:49
عزیز م عکساتون مثل همیشه قشنگ بودن... ممنونم شماهم مثل همیشه به مالطف دارین
رونیکا
28 دی 93 11:41
سلام من یه نوجوان دارم که تا مدتی پیش باهاش خیلی مشکل داشتم. از یکی از دوستانم شنیدم که یه جایی هست که میشه این مشکل رو حل کرد و من هم رفتم و شرکت کردم. الان وضعیتمون خیلی بهتر شده. این جایی که من رفتم یه موسسه است که یه سری کلاس های متفاوت داره که به نظر من برای ایجاد یه زندگی خوب بی تاثیر نیست. بهتون پیشنهاد می‌کنم که برای آسودگی بیشتر توی این کلاس‌ها شرکت کنید. من اسامی بعضی از این کلاس ها رو براتون می نویسم رفتار با نوجوان ، بازی و پرورش کودک ، آموزش پیش از ازدواج ، رفتار با کودک ، ارتباط همسران ، ارتباط کلامی ، مدیریت بر خشم ، قصه گویی و کتاب‌خوانی، مدیریت بر استرس ، رفتار با کودک دبستانی ، مدیریت بر خود شماره تلفن و سایتش رو هم براتون می‌نویسم تلفن: 88728317- 021 و 88715651- 021 سایت: www.madaraneemrooz.com
مامی آیسا(خاله لیلا)
7 بهمن 93 12:48
سللااااااااااام عزیز دلم هستی جونم خیلی دلم براتون تنگ شده الهی قربون هیربد گوگولی برم اگه با ایسا باشن حتما از خجالت هم در میان این دو تا وروجک حسابی شیرین شدن خیلی ممنون از عکسات خیلی عکسای قشنگی گذاشتی ...دلم براتون تنگ شده ..وایبر بیا به مامان سلام مخصوص برسون .دوستتون دارم هوررررا،سلام خاله جونی نمیدونیدچقدردلمون براتون تنگ شده آیساجونوهزاربارببوسیدچشم وایبرهم میام،آره والا این دوتاوروجک فکرکنم خوب ازپس هم بربیان ،عموجون روهم سلام برسونیدماخیلی منتظرتونیم بیاییدمشهد،به امیددیدارباهزارماچ آبدار