هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

بدون عنوان

1393/11/11 16:55
نویسنده : هستی
640 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام. شرمنده که این روزها خیلی فرصت نمی کنم شیرین کاریهات رو بنویسم چون ماشاا.... خیلی زیاده از توان منم خارجه فقط بعضی هاشو که فرصت کنم عکس میگیرم. این عکسها مال زمانیه که یه لحظه ازت غافل میشیم و اونوقت باید خرابکاری جمع کنیم ....قه قهه

اینجا زمانیه که رفتیم سرزمین عجایب این بازی مال بچه های سه سال به بالا بود و ما فکرمیکردیم شما گریه کنی ولی نه تنها نترسیدی بلکه کلی هم خوشت اومده بود و اصلا مارو محل نمی گذاشتی خخخخ

اینجا با مداد چشم مامانی واسه خودن سبیل و ریش کشیدی... خخخخ

اینجا داری با ندارجان ( نگارجان ) دختر خالمون قایم موشک بازی میکنی که عاشق این کاری محبت

اینجا یواشکی موبایل منو برداشتی داری ادای منو درمیاری خندونک

اینجا هم سر کیف مامان و برداشت رژ مامان و .....فاتحه خوندن سر رژ ...آخه تو پسری تورو به این کارها چه وروجک...بوس

و در آخر برای این که مامانی دعوات نکنن خودت رو این شکلی کردی الهی قوربونت برم داداشی نازمبوسبوسمحبتمحبت

پسندها (3)

نظرات (2)

وحیده
12 بهمن 93 12:24
ایییییییییییییی جانم نفس شیزین خاله خوشگل نازم که اینقدر دوست داشتنی و زیبا هستی ای جانم اون روژ لب عالیه بخصوص سبیلات مرسی خاله جونم باتمام گرفتاریتون هنوزبهمون سرمیزنید
اتیسا
22 بهمن 93 10:29
سلام الهی دورش بگردم اخی پسر خالم بانمکه واقعا هرروز توخونه یادش میوفتیم مخصوصا سر نجلا ممنون شمالطف داریدمرسی بهمون سرمیزنید