هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

خبردندون دراوردن و کارهای هیربدجوجه

یه خبرخیلییییییی خوب داداش گلم دندون دراورد هوراااااااااااااااااااااا   اون دندونی روکه من آبی کردم شما اول درآوردی و بعددندون کناریشو هم درآوردی ماشاا... نانازی خواهری.  اینم عکس اش دندونی  که مامانی زحمت کشیدودرست کردبه به خیلی خوش مزه بود اینم بابایی به مناسبت 8 ماهگی شماخرید مبارکه داداشه گلم حالابریم سراغ عکسااااااااااا اینم هیربد جوجه سوارجاروبرقی گفته بودم خاله لیلا جونوایساجون اومدن خونمون بعدمامان کیک شکلاتی به مناسبت تولدخاله لیلادرست کرده بوداینم عکساش اینم یک عکس ازاولین خرابکاری هیربدجان زدنمک دون روشکست هیربددرحال خوردن سنگک اینجاهم دا...
25 مهر 1392

اولین کلمات وخبرهای مهم

وایییییییییی چندتاخبرخیلییییییییییی مهم داداش گلم قربونت برم من الهی بالاخره تونستی اسم منو بگی الهی فدات بشم این قدرخوشگل میگی هستی که حدنداره البته هستی نمیگی میگی هدتی چندتاکلمه دیگه هم یادگرفتی مثل اومد به اومدمیگی اومه بابا وماما هم میگی امی هم میگی ینی شیر دورت بگردم منننننننننننننننن یه خبردیگه هم هست دستتو میگیری به مامانیو وایمیستی بعدکه دستتو ول میکنی 5 ثانیه می ایستی بعدمیخوری زمین آفریننننننننننننننن به داداشی باهوش خودم گاهی وقتاهم دستتو میگیری به روروئکت و من روروئکتومیکشم توهم همراهش حرکت میکنی همیشه هم عادت داری روی نوک پا حرکت کنی کف پاتوزمین نمیذاری داداشه گلم مریضیت خوب شدوخداروشکردیگه مثل قبل غذامیخوری آخه تومدتی که مریض...
25 مهر 1392

آهای آهای خبرررررررررر

سلامممممممم داداش جونم الان که دارم برات مطلب مینویسم به شدت مریضی الهی من بمیرم برات تب شدیدی داری همش ناله میکنی اسهال استفراغ شدیدهم شدی   کلی هم پاشویه ات کردیم امافایده ای نداشت تبت اصلا قطع نمیشه  خیلی بی حالی وگریه میکنی دکترهم بردیمت گفتن ویروسیه . بهت شربت داد اماهنوزکه هیچ تغییری نکردی  ایشاله زودخوب شی  داداش جونم چندروزپیش خاله لیلا جو ن وآیساجونی اومدن خونمون وتولدخاله لیلابود خاله جون تولدت مبارک مامانی هم به افتخار خاله جون یه کیک کاکوئی درست کردن خیلی هم خوشمزه بود. . یکی ازچیزهایی که خیلی دوست داری دلستره عاشق دلستری اگه دلستره تلخم باشه بازمیخوری خیلی دوست داری   وعاشقه اینی که وقتی مامان خون...
14 مهر 1392

ادامه عکسا

هیربدو باباجونی توحرم امام رضا اینم ایسان جون دخترعممون نتونستم یه عکس درست وحسابی ازش بگیرم بس تکون میخورد     هیربد درحاله گیتارزدن    اینجاساعت خونه مامانبزرگ ایناروبرداشتی  مامانی گفت ساعت روبده توهم دادی افرین به داداشی حرف گوش کن خودمممممم هیربدوطاها جون   هیربدبارورئکش   اینم عکس های که گفتم عکساتموم شد قربونت برم داداشه گلم دوستت دارم قدر یه دنیا     ...
4 مهر 1392

عکسای زیاددددد

هیربدجونم قربونت برم این مدت نتونستم عکس بذارم اخه رفتیم مشهدوکلیییی خوش گذشت .اول ازهمه 8ماهگیت مبارک داداش کوچولو  عزیزم تواین چندروز حسابی شیرین شدی وعاشق بیرون رفتنی تایکی رومیبینی دستت روبه سمتش دراز میکنیو قشنگ میگی دَدَدَدَ فدات بشم خوشگلم وقتی هم ماروسری سرمون میکنیم فک میکنی میخوایم بریم بیرون ومیخوای توبغلمون رو دَدَدَمیگی . نانای کردن روهم یادگرفتی ووفقتی برات شعرمیخونیم میرقصی ودستات روتکون میدی خلاصه کلی شیرین شدی  این عکسا ماله قبله سفره  اینجاداری دست مییزنی بالاخره تونستم ازدست زدنت عکس بگیرم اینجاهم تلویزیون داشت اهنگ میذاشت شماهم میرقصیدی هیربد درحال جیغ زدن ا...
28 شهريور 1392

خبرهای خوب وجدید

    هیربد جونم شما دیگه یاد گرفتی هم دست بزنی هم خوب سینه خیز بری عکس هاشو بعداً برات میزارم عزیزم . امروز هم داشتم با شما بازی میکردم که یه دفعه توپ قرمزتودیدی وسینه خیزرفتی وبه توپت رسیدی وهی توپت وقل میدادی و دوباره به سمتش سینه خیز میرفتی حیف نشد عکس بگیرم .منو مامان الهه هم کلی ذوق کردیم قربونه داداشیه باهوشه خودم برم جدیداً هم یادگرفتی رو دوتا دستات وایمیستی و باسنتو میاری بالا ولی هنوز چهار دستپا نمیری تازه گی ها صدات خیلی کلفت شده وسر من دادو جیغ میزنی البته منم گاهی حرصتو درمیارم  عزیزدلم ماشاله ماشاله خیلی خوب غذا میخوری وتوغذاها آبگوشت و کته رو خیلی دوست داری و زورت هم ماشاا...خیلی زیاده گاهی از لبه ی م...
12 شهريور 1392

کارهای هیربد وروجک

خوب جدیداً زیادی آتیشپاره شدم و دوست دارم از همه چیز سردر بیارم وببینم چی به چیه همونطور که قبلا ًخواهر جانم گفته بود عاشقهههههه کته با گوشتم وبسیاررررررررر میدوستمش . وحسابی هم  تبلیغات تلویزیون رو دوست دارم وبادیدنشون ذوق زده میشم ودر هرشرایطی سرم رو به طرف TVمیچرخونم  گاهی هم خواهری بدجنس میشه جلو چشام ومیگیره تا نتونم TV نگاه کنم اییییییییییی خواهری بد البته مامانی هم وقتی میبینه این شکلی میشه  و کلاً دوست ندارم تنهایی غذا بخورم وحتما باید یکی کنارم بشینه وباهام یه چیزی بخوره که بیشتر خواهری این کارو میکنه ویه چیز دیگه که من بهش علاقه شدید دارم جاروبرقیه ووقتی مامانی جارو برقی رو روشن میکنه منم باروروئکم حرکت جار...
10 شهريور 1392

شیرین کاری

ههیربد جونم جدیداً کارهای زیادی یاد گرفتی مثلا وقتی خوشحالی جیغ میزنی ودستات رو تند تند تکون میدی یا بعضی وقتا ازشدت خوشحالی بووووففففف میگی و روی من ومامانی تف میکنی وجدیداً هم یاد گرفتی خودت بدون کمک روزمین بشینی ووقتی یکی رو خیلی دوست داری موهاشولباشو دماغشو گوشاشو میکشی  وقتی من یا مامانی رو میبینی از دور باروروئکت میای تا موهامون رو بکشی خیلی هم شیطون شدی دوبار هم باکله از تو روروئکت افتادی زمین آخه روروئکت به لبه ی فرش گیر کرد و باروروئک کله پا شدی کلی گریه کردی ولی خدارو شکر چیزیت نشد ویه چیز دیگه که خیلی دوست داری ماشینه مخصوصا ماشین بزرگ مثل کامیون واتوبوس وقتی یه ماشین در حاله حرکت میبینی بهش خیره میشی وحرکت ماشین و دنبال ...
9 شهريور 1392