هیربدجوجو
هیربد جوجو کلی کلمه جدید یادگرفتی وکلی لجوج شدی کلماتت دیگه 2حرفی شدن مثلا (ماله منه) یا (ماله مامانه)یا (تخت لالا) و... پریروز با مامانی رفتی فرودگاه دنبال بابا من نیومدم کلاس بودم بابا روکه ازدور دیدی داد زدی بااااااااااابااااااااااا بابا خلاصه کل آدمای تو فرودگاه فهمیدن توبابات اومده خخخخخخخخخ هرچی که ازت میخوایم میگی (نه) نمیدونم نه روکی به تویاد داد (هیربد بیا بوس بده ) میگی نه (هیربد بیا غذابخور) میگی نه گاهی وقتا این قدحرصم میگیره وقتی میگی نه دلم میخوادلهت کنم توی بیرون که دیگه وای دیوانه میشیم کالسکتو ورمیداریم به جایی اینکه توش بشینی خودت حلش میدی هرچی میگیمبشین اون تو میگی نه وااااااای ازدستت ...
نویسنده :
هستی
14:20
باغ وحش وعکس
سلام هفته پیش که بابا اومد بخاطرشماتصمیم گرفتیم بریم باغ وحش چون علاقه شدیدی به حیوانات داری مخصوصا سگ و گربه خلاصه رفتیم عکسم گرفتیم ولی نشد از شیرو گرگ و میمون و....عکس بگیریم چون سرقفس هاشون خیلی شلوغ بود توهم خیلی نترسی قشنگ حیوونارونازمیکنی کم مونده بود غذا بدی بهشون برعکس من که حتی نزدیک قفساشونم نمیرفتم باباسعیدبه گوزن ها غذامیدادمن میترسیدم شاخ بزنن اینم ...
نویسنده :
هستی
22:52
شب فوتبالی+عکس
سلام اومدیم بایه عالمه عکس خشگل شبی که آرژانتینو آلمان بازی داشتن زن دایی و دایی و طاهاجون اومدن خونمون باهم فوتبال دیدموخوشگذشت مخصوصا به تو کلی باطاهاجون سرگرم شدی رفتین بالای تخت من کلی باعروسکابازی کردین منم هی ازتون عکس میگرفتم قیافه ی هیربدونیگاه همه محو فوتبال شدن عکسای اونشب تموم شداینم چندتاعکس که چندروزپیش ازهیربدگرفتم آخه این چه مدل کارتون دیدنه؟ اینجا تیریپ خواب زدی داری مسواک میزنی بری بخوابی (شلوارتوخخخخخخخخ مامانبزرگ دوخته) این چرخه هم که د...
نویسنده :
هستی
5:08
واکسنوعکس
HELLO چندروز پیش مامانیوبابایی شماروبردن واکسن یکسالونیمی توزدی وقتی واکسنوزدن گریه کردی ولی بعدش رفتی بغل مامان ساکت شدی یک کوچولوهم تب کردی ولی درکل زیاداذیت مون نکردی خداروشکر مامانی هم ازاین حلقه رنگیاواست جایزه گرفت زودهم یادگرفتی همه حلقه رو بچینی آفرین به تو داداشی باهوشم اینم چندتاعکس خعلی خشگل که قبلا ازت گرفته بودمویادم رفته بوده بذارمشون ماشالله ماست خور همش دهنتو ایینجوری میکنی چون داری دندون درمیاری تموم شد ...
نویسنده :
هستی
21:17
شهربازی+عکس
سلامممممممممم بالاخره بابایی بعد3هفته اومدپیشمون و ماروشبش برد شهربازی خیلی بهمون خوش گذشت خیلی تعجب کرده بودی آخه تاحالااین همه اسباب بازیو بچه و آدم و... ندیده بودی منکه کلی اسباب بازی سوارشدم باباباجون هم فقط یه تاب بودروهوامیچرخیداونوسوارشدم سورتمه و...تنها بخاطرشماهم قطارسوارشدیم خلاصه کلی خوشگذشت نشدزیادعکس بگیریم چون هم شلوغ بود هم من همش رو هوابودم عکساتارمی افتاد اینم چندتاعکسی که گرفتیم اینجاسوارقطارشدیم بخاطرهیربدکلیم خوشش اومدهنوزحرکت نکرده اونم منو باباسعید اون بالا همه عکساهمینجوری تارمیافتن ازقیافت مشخصه چقدبهت خوشگذشته حالابریم سراغ عکس بق...
نویسنده :
هستی
19:27
شیرین زبون
داداشی عزیزم کلی کلمه جدید یادگرفتی کلیم شیطون شدی و یه کارای بدی یادگرفتی کلماتی که یادگرفتی هبا با :هواپیما ماس:ماست (خیلی دوست داری گاهی ناهارفقط ماست میخوری) ماما :مامان آتوس:آتوسا (دخترخالمون) ادات : افتاد داها :طاها (پسردایی) بابا:بابا نام نام :غذا آپ : آب ابس :اسب عمو:عمو اومه:اومد ماو ماو : صدای گاو گون: گل اوبوف:اتوبوس آینَه : آینه عیوس: عروس یا عروسک ...
نویسنده :
هستی
20:06
خونه مامانبزرگ بابابزرگ
عکس های خشگل از خونه مامانبزرگ بابابزرگ مامان داره لباساتو درمیاره اینجالباستو دراوردیم میخوای بری اب بازی داری واردتشت میشی داری آب بازی میکنی جدیدا یادگرفتی میری یک جاقایم میشی صداتم درنمیاد هیرچی میگیم هیربد کو جواب نمیدی توکمد قایم شده بودی ولی پاهات معلوم بود زدی صندلی مامانبزرگ اینارو داغوووووون کردی خخخخخخخخخخ تازه توپ بازی هم میکردی صندلی هم محکم گرفته بودی خیلی ازش خوشت اومده بود مثلا قاییم شدی دالییییییییی موشه ...
نویسنده :
هستی
12:35
حیاط خونه مادرعموحمید
رفتی خونه مادرشوهرخاله وحیده ومعلوم بودکلی خوشگذروندی آخه من درس داشتم باهاتون نیومدم اینم عکساش بقیش واسه بعدخوابم میادالان ...
نویسنده :
هستی
2:57